سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشم ، نشستنگاه را چون رشته سر بند است چون خواب در چشم آید بند بسته بگشاید . [ و این از استعاره‏هاى شگفت است . گویى نشستنگاه را به آوند و چشم را به سر بند همانند فرموده و چون سربند بگشاید آنچه در آوند است برون آید ، و این سخن در گفته مشهورتر و ظاهرتر از سخنان پیامبر ( ص ) است و گروهى آن را از امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته‏اند و از جمله گفته مبرد است در کتاب مقتضب در باب لفظ به حروف و ما در کتاب خود که مجازات آثار نبوى نام دارد از این استعاره سخن گفته‏ایم . ] [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 90 اردیبهشت 8 , ساعت 9:22 صبح

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
وصل الله علی محمد و آله الطاهرین

__ __ __ __ __ __ __

 

انگشتان من لخته لخته فرو میریزد

و تو هنوز می گویی واژه ها نمی شکنند!

نمی شکنند؟

پس چرا دستهای من درد می کند

انگشتانم می سوزد

چرا جمله ها داد می زنند

نقطه ها جیغ می کشند  . . . .

این کدام نقطه است که  پایان

 هیچ جمله ای نیست ..

نقطه هایی گیج

واژه هایی شکسته

جمله هایی بی انتها

و تو هنوز می گویی:

__ تو ، من ، او __

واژه هایی برای شکستن نیست ؟!

غرور یک جمله نمی شکند ؟!

پس چرا ثانیه ها هر لحظه تُردتر می شوند

چرا انگشتانم میان جمله ها تاب می خورند

چشمانم سیاهی می روند

. . . . . .

 

شب از نیمه گذشته است

 

 

سا عتها دوباره زنگ می زنند . . . . . 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ